فصل ۴ Rick and Morty پس از مدتی طولانی بالاخره رسید. پس از دو سال انتظار بیپایان، بالاخره ماجراجوییهای بیشتری را از نابغه دیوانه جامعهگرا، ریک سانچز و نوه نوجوان بداخلاقش مورتی اسمیت دریافت میکنیم. با پشت سر گذاشتن نیمه ی اول فصل چهارم، و رویارویی با ماجراهای بیشتری از ریک سانچز و نوه ی نوجوان بداخلاقش،مورتی اسمیت،به این فکر میافتیم که این سریال چه سفر عجیبی داشته است.
در حالی که سریال به معنای واقعی کلمه از نام دو شخصیت اصلی نامگذاری شده است، سورئالیسم باورنکردنی سریال و نبود محدودیت های واقع گرایانه، به این معنی است که طیف گسترده ای از شخصیت های فرعی عجیب و جالب نیز وجود دارد. برخی از آنها به دفعات ظاهر شده، در حالی که برخی دیگر برای مدت کوتاهی روی صحنه آمدند.
۹. تری ترسناک
اولین حضور: فصل اول، قسمت دوم “Lawnmower Dog”
ریک و مورتی، ریفهای هوشمندانه و خندهدار زیادی را در مورد شخصیتها و سریالهای فرهنگ پاپ به ما ارائه کرده است، اما تعداد کمی از آنها به اندازه Scary Terry خندهدار هستند، که به وضوح از یک شخصیت ترسناک دهه ۸۰ به اسم فردی کروگر (اگر از انگشت های شمشیری اش فاکتور بگیریم) ساخته شده.
تری حتی مانند فردی کروگر، علاقه به استفاده از وسایل خاصی برای ترساندن مردم دارد. البته با توجه به اینکه در مورد ریک و مورتی صحبت میکنیم، تری در نهایت یک مرد خانواده دار با شغلی سخت و اعتماد به نفس پایین از آب در میآید. همین تفاوت های مسخره اما هوشمندانه است که تری ترسناک را به شخصیتی به یاد ماندنی تبدیل می کند.
۸. نوب نوب
اولین حضور: فصل سوم، اپیزود چهارم، “Vindicators 3: The Return of Worldender”
ریک و مورتی، سریالی در مورد بازندههاست. با وجود اینکه ریک باهوش ترین مرد زنده است، تقریباً همه او را تحقیر می کنند و مورتی به سادگی یک بچه نوجوان است که فاقد اعتماد به نفس است (حداقل در ابتدای سریال). به همین دلیل است که ما آنها را ریشهیابی میکنیم. معرفی فصل سوم، به یکی دیگر از شخصیت های بازنده ای که همه او را تحقیر میکنند: یعنی نوب نوب.
نوب نوب، دستیار یقه آبی تیم ابرقهرمانی The Vindicators است که توسط همکارانش تحقیر می شود و مجبور می شود به عنوان سرایدار آنها خدمت کند و هرگز به او فرصت انجام کار قهرمانانه داده نمی شود یعنی آنها حتی وجود او را فراموش میکنند. عبارت جذاب نوب نوب، لعنتی، با تمام وجود از او تعریف می کند و او را به طرز باورنکردنی غم انگیز و خنده دار، در یادها زنده نگه میدارد.
۷. Pencilvester
اولین حضور: فصل دوم، قسمت چهارم، “Total Rickall”
علاوه بر اپیزودهای کابل بینبعدی، اپیزود Total Rickall، حاوی بیشترین تعداد شخصیتهای جدید و عجیب است که دیگر هرگز مانند آن را نمیبینیم. یکی از بهترین آنها یک مداد سخنگوی انسان نما است که Pencilvester نام دارد.
هنگامی که یک انگل بیگانه در ذهن خانواده اسمیت نفوذ می کند، موجودات عجیب و غریب از طریق خاطرات این خانواده زنده می شوند. Pencilvester ظاهرا مادام العمر با ریک و مورتی دوست بود، تا جایی که ریک با گریه مجبور شد از آنجا دور شود و اجازه دهد مورتی او را بکشد.
۶. مبل هایی که روی انسان میشینند
اولین حضور: فصل اول، قسمت دهم، “Close Rick-counters of the Rick Kind”
یکی دیگر از صحنه های خیلی کوتاه و در عین حال به یاد ماندنی، زمانی بود که ریک و مورتی در حال فرار از دست شورای ریک ها هستند، شروع به پریدن به بعدهای مختلف می کنند. و این بعد ها شامل افرادی هستند که از طریق تلفن پیتزا سفارش می دهند و هر بعد غذا را با مردم و مبلمان تعویض می کنند.
این شوخی زمانی به اوج میرسد که ریک و مورتی وارد بُعدی میشوند که در آن دو مبل با احساس که روی افراد واقعی نشستهاند، با یک تکه پیتزا، تلفن سفارش میدهند. در ادامه، ریک و مورتی را میبینیم که از خانه بیرون میروند و در خیابان راه قدم میزنند، جایی که مردمی ظاهرمیشوند که از کامیونها به عنوان بطری استفاده میکنند و با بطریهایی مانند ماشین در حال رانندگی هستند.
۵. آبرادولف لینکر
اولین حضور: فصل اول، قسمت یازدهم، “Ricksy Business”
آبرادولف لینکلر که ریک از او به عنوان «تلاشی نادرست برای ایجاد یک ابر رهبر بیطرفانه اخلاقی» یاد میکند، اساسا هیولای فرانکنشتاین است، اما با ارتباط به شخصیت های سیاسی، تلفیقی از آبراهام لینکلن و آدولف هیتلر درآمده.
با توجه به نظرات شدید و دائما متضاد خود در مورد نژاد و بردگان، ریک، لینکلر را یک بازنده عجیب و غریب می داند که حوصله سربر است. لینکلر برای زمان کوتاهی در سریال حضور پیدا میکند و تلاش می کند تا خواسته های خود را در مورد “ریشه کنی ژن های پست” و حمایت از آزادی بردگان آفریقایی-آمریکایی متعادل کند. این که ما در حال تماشای ریک و مورتی هستیم، کاملا منطقی است که آبرادولف لینکر، تنها فردی تنها و افسرده بود که در تمام مدت به دنبال کسی بود که او را آزاد کند.
۴.اسکوانچی
اولین حضور: فصل اول، قسمت یازدهم، “Ricksy Business”
اسکوانچی یک موجود گربهمانند است که در عین حالی که یک حیوان دوست داشتنی است، هیولایی است به سبک هالک و بیشتر به دلیل استفاده ی متنوع از کلمه «squanch» شناخته میشود.
اسکوانچی کمی آزاردهنده و بسیار بداخلاق است، به هر حال، او شبیه یک گربه وحشی است که به الکل و به رابطه جنسی معتاد است. مضحک بودن او بیشتر از روش مزخرفی ناشی می شود که از کلمه “squanch” هم برای دوست و هم از فحاشی استفاده میکند.
۳. Ants In My Eyes Johnson
اولین حضور: فصل اول، قسمت هشتم، “Rixty Minutes”
راه اندازی کسب و کار در این وضع اقتصادی آسان نیست. اما انجام این کار در حالی که مورچه های واقعی در چشمان شما راه میروند، بسیار تاثیرگذار است، به همین دلیل است که Ants in my Eyes Johnson یک شخصیت دارک و در عین حال خنده دار و الهام بخش است.
جانسون یکی از شخصیتهای عجیب و غریبی است که در بسیاری از قسمتهای تلوزیون بینبعدی ظاهر میشود و یک فروشگاه لوازم خانگی معمولی را اداره میکند. البته مورچه های داخل چشمانش مانع از این می شوند که واقعا چیزی ببیند و مطمئن باشد که چه چیزی می فروشد. بدتر از همه، او همچنین نمی تواند چیزی را احساس کند، که منجر به یک برداشت اولیه به یاد ماندنی و بسیار دردناک می شود.
۲. ربات کره
اولین حضور: فصل اول، قسمت نهم، “Something Ricked This Way Comes”
ریک و مورتی نمایشی تیره و تاریک و نیهیلیستی است، در این موضوع شکی نیست. مهم نیست که ریک با چه تعداد دستگاههای غیرقابل استفاده و ماجراجوییهای رنگارنگ و هیجانانگیز ما را شگفت زده میکند. مهم این است که در همه اینها احساس بیمعنایی وجود دارد. . ربات کره، حتی در فصل ۴ هم نقشی کوتاه داشت.
هیچ شخصیتی بهتر از ربات کره ای بدون نام وجود ندارد که توسط ریک ساخته شده و تنها هدفش این است که کره را در زمان صبحانه به ریک بدهد. “هدف من چیست؟” ربات ناامیدانه می پرسد، و وقتی ریک توضیح می دهد که هدفش صرفا وظیفه دادن کره است، ربات کوچولو فقط آهی می کشد و یک “اوه خدای من” غمگین می گوید. کوتاه، جهنمی تیره و تار و یکی از بهترین لحظات یک شخصیت در تاریخ سریال است.
۱. آقای میزیکس (Mr Meeseeks)
اولین حضور: فصل اول، قسمت پنجم، “Meeseeks and Destroy”
در فصل اول، ریک و مورتی جعبهای جادویی معرفی کردند که میتواند آقای میزیکس را احضار کند – موجودی پر سر و صدا، آبی، مضطرب و با تمایل پرخاشگرانه برای کمک به درخواست کننده قبل از ناپدید شدن در یک پف دود.
وقتی تنها هدف شما تکمیل یک کار کوچک است، انجام کاری انتزاعی یا حتی به سختی کمک به جری برای درست انجام دادن یک کار، کل ماهیت وجودی را دردناک میکند. بنابراین، آقای میزیکس در کمک به جری برای بهتر شدن در گلف را غیرممکن میداند، و صرفا با وجود داشتن و زنده بودن به مرز جنون میرسد. این اولین حضور این شخصیت در نمایش بود که از آن زمان تاکنون چندین مورد از آن وجود داشته است. منصفانه است که بگوییم هیچ شخصیتی به اندازه آقای میزیکس، تأثیری ماندگار نداشته است.
پاسخ دهید